iran review of books

مرور کتب فارسی

iran review of books

مرور کتب فارسی

اکثر مطالب این سایت از نوشته های کاربران فارسی زبان سایت goodreads.com برداشت شده است.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
  • ۰
  • ۰


کتاب: مردان اندیشه

نویسنده: #براین_مگی

مترجم: #عزت_الله_فولادوند

ناشر: #طرح_نو

صفحات: 560

قفسه: #فلسفه


میانگین امتیاز (با نظر 136 کاربر): 4.07

  

ریویو از کاربر: Amir

امتیاز کاربر: ☆☆★★★




 ✅عنوان کتاب اگر کمی متواضعانه‌تر انتخاب می‌شد به واقعیت نزدیک‌تر بود. کتاب تمرکزش رو فلسفه‌ی تحلیلی هست. شاید بشه گفت کل کتاب حاشیه‌هایی هست روی آرای برتراند راسل و ویتگنشتاین، جز یک مصاحبه که در مورد آثار هیدگر هست. باید اعتراف کرد که فلسفه‌ی تحلیلی برای غیراهلش جذاب نیست. البته فلسفه داعیه‌ی جذابیت هم نداره. اما برای منی که شاید دوست داشته باشم آماتوری دنبالش کنم فراتر از توان و بنیه‌م هست. 


✅ مصاحبه‌ی آیزایا برلین رو پیشونی کتاب عالی بود. در مورد فصاحت کلام برلین شنیده بودم، حالا که شمه‌ای مزه کردم می‌بینم ستایش‌ها بی‌مورد نبوده. خاصه که ترجمه‌ی فولادوند هم خیلی شسته رفته و دلبر بود. اگه مثل من متخصص فلسفه نیستید و گاهی «هوس» خوندن فلسفه پیدا می‌کنید و این کتاب دم دست‌تون بود نیم ساعت وقت بذارید و مصاحبه‌ی اول کتاب رو بخونید. همین.



@GoodreadsFarsi 📚 کانال تخصصی معرفی کتاب

  • مردم گریز
  • ۰
  • ۰


کتاب: بی خوابی عمیق

نویسنده: #محمدمهدی_سیار

ناشر: #سوره_مهر

صفحات: 96

قفسه: #شعر #شعر_معاصر #شعر_فارسی

میانگین امتیاز (با نظر 25 کاربر) : 3.68

  

ریویو از کاربر: Hameed

امتیاز کاربر:★★★★★



✅ تو سر بلندی

پُر غروری

با شکوهی!

آدم به آدم می رسد،

اما تو کوهی...


این بخشی از آخرین کتابی بود که از نمایشگاه 22 کتاب تهران خریدم. «بی خوابی عمیق» عنوان مجموعه شعر محمد مهدی سیار است که مرکز آفرینش های ادبی انتشارات سوره مهر (وابسته به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی) (اردیبهشت 1388) چاپ کرده و به نمایشگاه رسونده. 


✅ محمدمهدی سیار از بچه های خوب دانشگاه امام صادق علیه السلام است. دانشگاهی که بی شک با کمی تدبیر قدرتمندترین پایگاه شعر و ادب متعهد انقلاب اسلامی خواهد بود. (فاضل نطری، علی محمد مودب، میلاد عرفانپور و خیلی ها که شاید بشناسید/نشناسید!) بی خوابی عمیق محدود به قالب شعری خاصی نیست و شاعر توانایی خودش رو تو قالبهای متنوعی نشون داده.


✂️ از کتاب های درسی آن سال ها

عکس صفحه اولشان یادم است

که امیدش

به ما دبستانی ها بود

حالا بزرگ شده ایم آقا!

حال امیدتان چطور است؟




@GoodreadsFarsi 📚کانال تخصصی معرفی کتاب

  • مردم گریز
  • ۰
  • ۰


کتاب: شب هاى روشن

نویسنده: #داستایفسکى

مترجم: #سروش_حبیبى

ناشر: #ماهى

صفحات: ١٠٩

قفسه: #زبان_و_ادبیات  #ادبیات_روس #داستایفسکى


میانگین امتیاز (با نظر ٢٣/٤٣٢ کاربر):٤/٠٥

  

ریویو از کاربر:Foad

امتیاز کاربر:☆☆☆★★



✅خداى من، یک دقیقۀ تمامْ خوشبختى! آیا این نعمت براى سراسر زندگى یک انسان کافى نیست؟

شب های روشن

فئودور داستایوسکی


✅١.مى گویند زنبور نر در تمام عمرش تنها یک بار با ملکه عشق ورزى مى کند، و بعد بى درنگ مى میرد.

تصوّرش را بکن: در تمام عمر تنها یک بار لذّت عشق ورزى را مى چشد. تنها یک بار، امّا با ملکه. نخستین و در عین حال شکوهمندترین عشق ورزى، و بعد تمام. هدف زندگى اش همین است. بعد که به هدف وجودى اش نائل شد، همچون میوه اى رسیده از درخت فرو مى افتد. 



✅٢.در داستانی قدیمی که گوته آن را بازگو می کند، فیلسوفی الهی به نام "فاوست" با شیطان معامله اى می کند که به موجب آن، در این جهان شیطان به او خدمت کند، و در دوزخ او خادم شیطان شود، و از شیطان می خواهد تمام لذّات ممکن دنیوى را برایش مهیّا سازد.

اما محتواى قرارداد به همین جا ختم نمى شود. قرارداد بندى دیگر نیز دارد، بندى که از جانب کسى که قصدش لذّت جویى است، بى اندازه عجیب مى نماید: فاوست با شیطان شرط مى کند هر گاه جان اندوهگینش از چیزى لذّتى حقیقى برد، همان لحظه جانش را بستاند.


✅٣.مردن در لحظۀ سعادت. جاودانه کردن شادکامى.



✅ کتاب: بزرگ ترین اشتباه یک هنرمند، خلق یک شاهکار است. وقتی یک شاهکار خلق می کنی، یوغ شاهکار تا ابد بر گردنت می ماند، صلیب شاهکار تا همیشه بر پشتت سنگینی می کند: مدام با شاهکارت مقایسه می شوی.

جناب داستایوسکی، هنوز تو را می پرستم، ولی به خاطر ابلهت، به خاطر جنایت و مکافاتت، نه به خاطر شب های روشنت.




‏@GoodreadsFarsi 📚 کانال تخصصی معرفی کتاب

  • مردم گریز
  • ۰
  • ۰



کتاب: افسانه های تبای

نویسنده: #سوفوکلس

مترجم: #شاهرخ_مسکوب

ناشر: #خوارزمی

صفحات: 375

قفسه: #نمایشنامه_خارجی #ادبیات_یونان #روانشناسی


میانگین امتیاز (با نظر 50,835 کاربر): 3.96

  

ریویو از کاربر: Amin Dorosti

امتیاز کاربر: ★★★★★


📗 این کتاب را سال‌ها پیش خواندم، زمانی که به روانکاوی فروید-لکانی بسیار علاقه داشتم و به خاطر نظریۀ «عقده اُدیپ» فروید سراغ این کتاب رفتم و از خواندن آن به شدت لذت بردم، به گونه‌ای که در طول یکی دو هفته هر کدام از سه نمایشنامه را چندین بار خواندم! بعدها که با نیچه آشنا شدم و ستایش او از یونان باستان و فرهنگ تراژیک یونان باستان و به ویژه نمایش‌نامه نویس‌های بزرگ آن دوران را دیدم و با تحلیل‌های نیچه از تراژدی و فرهنگ تراژیک یونان باستان آشنا شدم بیش از پیش به ارزش واقعی این نمایش‌نامه‌ها پی بردم و دوست داشتم که بار دیگر این کتاب و البته دیگر نمایش‌نامه‌های تراژیک یونان باستان را بخوانم، باشد که این آرزو برآورده شود.


➖➖➖


ریویو از کاربر: Mohsen

امتیاز کاربر: ☆★★★★


📙 دوستی از دیرباز به من آموخته بود اگر گمان بردی که مالک سرنوشت خویش شده ای نگاهی به سرنوشت های غم آلوده کتاب 

زندگی بیانداز. سرنوشت ادیپ مردی شرافتمند که از قبل مرگش سرنوشتش مشخص است و والدینش که از این جغد شوم در هراسند سعی در فرار از آن می کنند خود ادیپ هم چنین می کند ولی آخر دست چیرۀ سرنوشت تمامی شان را به قهقرای زوال می کشاند و مردم تبای که ادیپ را از خود می رانند و همچون بازیچه ای، زمانی که از سرنوشت شهر خویش در هراس می افتند آن ها باز تلاش می کنند تا ادیپ را بازگردانند تا مگر آسودگی خاطرشان را باز بیابند اما خوشبختی از دست کسانی که در پی آنند گریزان است و کرین که گمان برده که دانا است و مالک است او نیز فرجامش سیاهی ست و تنها کسی که در این تراژدی پیروز است همان آنتیگونه دختر مردقلب ادیپ است که سرنوشت را پذیرفته و در کنار آن کاری را که درست و شرافتمندانه می پندارد را به انجام می رساند و با دستان گره شده بر سرنوشت با آن یکی می شود.


➖➖➖


ریویو از کاربر: فرشاد

امتیاز کاربر: ☆★★★★


📘 اگر راست باشد که حقیقت زهرآگین است، آنتیگونه را باید یک شوکران تلخ نامید. تراژدی تقابل‌ها، همه چیز در برابر همه چیز، کششی به سوی مرگ...




@GoodreadsFarsi 📚کانال تخصصی معرفی کتاب

  • مردم گریز
  • ۰
  • ۰



کتاب: ناطور دشت (ناتور دشت)

نویسنده: #جی_دی_سالینجر

مترجم: #محمد_نجفی

ناشر: #نیلا

صفحات: 296

قفسه: #رمان_خارجی #ادبیات_آمریکا


میانگین امتیاز (با نظر 2,114,116 کاربر): 3.79


ریویو از کاربر: Zahra Dashti

امتیاز کاربر: ★★★★★


 ✅ هولدن پسری است که هنوز روح پاک بچه گانه اش را دارد و در عین حال به طرز بی رحمانه ای درگیر جامعه بزرگسالی آمریکا می شود. دست و پا زدنش بین غرایز و حس ترس و شاید کراهتی که نسبت به امور جنسی دارد در سنین 16 سالگی که دوران بلوغ پسرهای نوجوان است در کتاب مشهود است. پسری که از طرفی تمایل به بزرگ شدن دارد و از طرفی چنان در دنیای ساده و پاک بچه گانه خود مانده که خواهر کوچک 7-6 ساله اش را مثل بت می پرسد و او را نمونه عقل و منطق می داند . از طرفی دلش می خواهد «مرد» شود و از طرفی به خاطر چیزهایی که دیده و حس کرده، پس می زند. هجمه انحرافات جنسی و آزار و اذیت های جامعه اطرافش، باعث نوعی کراهت و ترس و تنهایی اش شده. در حدی که حتی ابراز محبت پدرانه دبیر محبوبش هم او را می ترساند و کوچک ترین حرکتی او را شدیداً به وحشت می اندازد. این ترس و رنجش از یک طرف، و عشق عجیب او به دنیای پاک بچه ها، او را به سمت یک رویای غریب می برد، رویای ناتور دشت شدن را! تصوری که فکر می کنم نویسنده، برای نمایش بی پناهی بچه ها در این جامعه به تصویر کشیده است. و رویایش را با چنین عباراتی بیان می کند:


✂️ همه ش مجسم می کنم چن تا بچه ی کوچیک دارن تو یه دشت بزرگ بازی می کنن. هزارهزار بچۀ کوچیک؛ و هیشکی هم اون جا نیس، منظورم آدم بزرگه، غیر من. منم لبۀ یه پرتگاه خطرناک ایستاده م و باید هر کسی رو که می آد طرف پرتگاه بگیرم - یعنی یکی داره می دوئه و نمی دونه داره کجا می دوه منم یه دفه پیدام می شه و می گیرمش. تمام روز کارم همینه. ناتور دشتم. می دونم مضحکه ولی فقط دوس دارم همین کارو بکنم، با این که می دونم مضحکه.


✅ بخش قابل تامل دیگر این کتاب، نصیحت های دبیر هولدن در انتهای کتاب است که برایم جالب و خواندنی بود. چیزی که با گذر زمان و بالا رفتن سن، خودم به آن رسیده بودم. چیزی که به نظرم نوجوان ها باید در دوران تحصیل به آن توجه کنند: 


✂️ یه چیز دیگه ای که تحصیلات به آدم می ده، البته اگه آدم به اندازه ی کافی تحصیل کنه، اینه که اندازۀ ذهن آدم رو نشون می ده. نشون می ده تا چه حدی کارایی داره و تا چه حدی نه. بعد یه مدت آدم دستش می آد که ذهنش چه جور فکرایی رو می تونه در بر بگیره.این یه جورایی خیلی خوبه چون به آدم کمک می کنه فرصتای بزرگی رو برای افکاری که به آدم نمی آد و در حد آدم نیس، تلف نکنه. آدم یاد می گیره ذهنشو اندازه بگیره و لباس ذهنشون به اندازه بدوزه.


✅ از کتاب ناتور دشت با ادبیات خاص اش بسیار لذت بردم. خصوصا که دنیایی کاملا مردانه را مجسم کرده بود که برایم تازگی داشت. 




@GoodreadsFarsi 📚کانال تخصصی معرفی کتاب

  • مردم گریز
  • ۰
  • ۰


کتاب: ملت عشق

نویسنده: #الیف_شافاک

مترجم: #ارسلان_فصیحی

ناشر: #ققنوس

صفحات: 511

قفسه: #زبان_و_ادبیات #رمان_ترکیه #تصوف #عرفان #شمس_تبریزی

میانگین امتیاز (با نظر 73,502 کاربر) : 4.17

  


ریویو از کاربر:soɥǝıๅɐ&# x1f4da;

امتیاز کاربر: ☆☆☆★★



📗خوندمش ففط چون خیلی حرفش سر زبونا بود الان می فهمم معروف شدن اثر ممکنه اصلا به خاطر خوب بودنش نباشه

کلا متن بسیار ضعیف بود

یعنی به طوری که من بعد خوندن این کتاب باید تصویری که از شمس ساخته شده توی ذهنم پاک کنم تا بتونم دوستش داشته باشم

فقط تنها نقطه مثبت کتاب روش بیان مطلب از چند وجه بود.


➖➖➖


ریویو از کاربر: مهسا

امتیاز کاربر:☆☆☆☆★



📙 حتی اگه روایت دوم،بعبارتی روایت دیدار و آشنایی شمس و مولانا که پر از تحریف و شاخ و برگ دادن احمقانه بود رو در نظر نگیریم؛بازم کتاب افتضاحیه

روایت دیدار و آشنایی و سیر و سلوک مولانا و شمس رو براحتی ملعبه و مکمل یه داستان عاشقانه ی زرد قرار داده

دیدار و اتفاقاتی که عالمان و محققان ما ازش با تردید حرف میزنند رو جوری بیان کرده که انگار فکته





@GoodreadsFarsi 📚کانال تخصصی معرفی کتاب

  • مردم گریز
  • ۰
  • ۰



کتاب: شازده کوچولو

نویسنده: #آنتوان_دو_سنت_اگزوپری

مترجم: #محمد_قاضی

ناشر: #امیرکبیر

صفحات: 114

قفسه: #رمان_خارجی #ادبیات_فرانسه


میانگین امتیاز (با نظر 855,998 کاربر): 4.28


ریویو از کاربر: فرشاد

امتیاز کاربر: ★★★★★


 ✅ یاد آن روزها که بلندترین ساختمان شهر، سیلوی گندم بود بخیر... آن روزها، عصر که می شد می رفتم در حیاط خانه و جایی پشت بوتۀ گل رز پنهان می شدم، آن وقت به انتظار گربه های بخت برگشته می نشستم. سر و کلۀ یکی شان که پیدا می شد، با لنگه کفش کهنه به سویش نشانه می رفتم و سپس پرتابی بی نهایت جانانه. با تمام این اوصاف چابکی گربه از دقت نشانه گیری من افزون بود و تیر هرگز به هدف اصابت نمی کرد. جز یک بار که کفش کهنه به کمر گربه نگون بخت برخورد کرد و گربه فریادی از سر درد و غافلگیری برآورد. آن روز اولین باری بود که خود را یک فاتح یافتم.


✅ بزرگتر که شدم آزار گربه ها ارزشش را برآیم از دست داد. ظهر ها که در خانه تنها بودم چسب مایع را برمی داشتم و می رفتم سر وقت لانۀ مورچه ها، آن وقت یک دایرۀ بزرگ چسب مایع اطراف لانه مورچه ها می کشیدم و به تماشای محاصرۀ ارتش سیاهشان می نشستم، لحظاتی بعد چسب را با کبریت آتش می زدم و به نظارۀ خط آتشی که دایرۀ چسب مایع را می پیمود مشغول می شدم، آن وقت حشره کش را روی آتش اسپری می کردم، در یک آن کره اثیری آتش شکل می گرفت و ارتش مورچه ها به ناگاه به ذرات دودۀ سیاه تبدیل می شد و به بالا عروج می کرد. تا لحظاتی غرق در لذت بی انتهایی می شدم و برق غرور را در چشمانم احساس میکردم.


✅ آن روزها پدرم شب ها برایم حافظ و مولانا می خواند و گاهی داستان های کهن ایرانی، و من که به راستی انسانی آزاد بودم هر بار به بهانه ای محفل ادبی را ترک می کردم و از بند تعلق کتاب و فرهنگ آزاد بودم، جاه طلبی، ویژگی بارز من در آن دوره بود، در هر مسابقه ای که در مدرسه برگزار میشد فارغ از محتوای آن شرکت می کردم و برای اول شدن با تمامی توان تلاش می کردم، یادم هست یک روز که نوبت اهدای جوایز بود، مدیر نام مرا هیجده بار خواند و آن روز آنقدر جایزه گرفتم که مجبور شدم برای انتقال شان به خانه از کمک دوستان استفاده کنم، پدر م از دیدن این صحنه با حالتی متاسف به چشم هایم نگاه کرد و غم محوی در چهره اش آشکار شد، ضمن آن که این اتفاق مرا به فردی منفور در میان همکلاسی ها تبدیل کرد، هرچند فاتح بودن ارزش آن تنهایی سهمگین را داشت.


✅ نمی دانم کودکی ام، آنتوان دو سنت اگزوپری را ناامید کرده یا نه، یا سبک طبیعی زندگی ام ریشخند بزرگی ست به آنچه آنتوان سعی در طبیعی خواندنش دارد یا نه، یا شاید دلیل این همه خستگی، آن همه صرف انرژی در کودکی باشد، یا آه مورچه ها که به تعبیر حافظ از گردون هم بگذرد، اما اولین بار که مادرم شازده کوچولو را برآیم خواند خود را با آن شخصیت پروتوگانیست لوس و آبکی غریبه یافتم!



@GoodreadsFarsi 📚کانال تخصصی معرفی کتاب

  • مردم گریز
  • ۰
  • ۰

📝 دغدغه هاى یکـ فرمالیست


نام کتاب:ادبیات در مخاطره

نویسنده:#تزوتان_تودوروف

مترجم:#محمد_مهدى_شجاعى

نشر:#ماهى

صفحات:٩٠

قفسه:#زبان_و_ادبیات #فرمالیسم #نقد_ادبى

میانگین امتیاز(با نظر ٢٣٦ کاربر): ٣/٨٣


ریویو از کاربر:Elham 8


امتیاز کاربر:★★★★★


✅ اگر در مخاطره بودن ادبیات، برایتان ایجاد نگرانی می‌کند؛ یعنی، اگر دغدغۀ ادبیات دارید و به‌عبارت دیگر، اگر عاشق ادبیات هستید، حتماً این کتاب را بخوانید.


✅ این کتاب سراسر نگرانی‌های یک آدم است برای ادبیات، آدمی که به‌قول ما دود چراغ ادبیات را خورده است و نه این‌که برایش وقت گذاشته باشد، برایش زندگی گذاشته است؛ تزوتان تودوروف.


✅ تودوروف را شاید هنوز به عنوان یک فرمالیست روسی بشناسند، اما در این کتاب می‌بینیم که انگار نظرش عوض شده است و به‌قول پشت جلد کتاب «این کتاب نوعی عصیان تودوروف علیه آرای پیشینش است.» که همین جمله برای مشتاق شدن به خواندن این کتاب، می‌تواند کافی باشد.


✅ در دو گفتار اولیۀ کتاب، تودوروف دربارۀ نگرانی‌اش از آن‌چه که ادبیات نامیده می‌شود در مدارس و حتی دانشگاه‌ها می‌گوید. این‌که سال‌به‌سال تعداد کسانی که رشتۀ ادبیات را به‌عنوان رشتۀ دانشگاهی خود انتخاب می‌کنند، کمتر می‌شود و این یعنی آن‌چه که از ادبیات در دبیرستان می‌خوانند و می‌شناسند، آن‌چه که باید، نیست. 


✅ اصل حرف تودوروف در این خصوص خلاصه می‌شود در این‌که چرا تمام تلاش دبیرستان و اساتید در آموزش ادبیات منحصر شده است به آموزش «روش‌ها»ی فهم ادبیات، و هرگز به خودِ «ادبیات» و «معنا»ی آن نمی‌رسد؟ چرا فقط بیان و بدیع و اصول بلاغی، سبک‌شناسی و نظریات ادبی، و هرگز نوبت آنچه که این روش‌ها باید به آن منتهی شوند، نمی‌رسد!؟ و جواب این چرا را این‌طور می‌دهد که تصور غالب ادبیات در حال حاضر، تصوری‌ست نادرست و بر این مبنا که ادبیات پیوندی با جهان ندارد.


✅ و در گفتارهای بعد این تصور را نقد می‌کند و درواقع «دل می‌سوزاند» برای این تصور که ادبیات به چند نظریه و فرم و قالب و روش خلاصه شده و به هیچ کار دیگری نمی‌آید. 


✂️حضور بی‌چون و چرای برداشتی که هنر را از جهان جدا می‌پندارد در نهادها و رسانه‌های جمعی، و آموزش این نگرش به روش فرانسوی، تصویر بسیار نازلی از هنر و ادبیات ارائه می‌دهد

ص 63


او معتقد است:


جهان، فی‌نفسه به‌طرز وحشتناکی عاری از فرم است و نقش هنر از همین‌جا آغاز می‌شود. کار ادبیات، آفرینش به کمک مواد خام دنیای واقعی است؛ آفرینش دنیایی جدید که سحرآمیزتر و پایدارتر و حقیقی‌تر از دنیایی است که چشمان عوام می‌بیند. پس خلق جهانی حقیقی‌تر مستلزم آن است که هنر رابطه‌اش را با ادبیات قطع نکند. 

ص 58


ایدۀ او دربارۀ ادبیات قدری که به نظر می‌آید مجازی و غیرواقعی نیست. او در گفتار «ادبیات به چه کار می‌آید» انتظار حقیقی‌اش از ادبیات را بیان می‌کند و می‌گوید که


کارکرد ادبیات، همچون فلسفه و علوم انسانی، تفکر است و شناخت دنیای ذهنی و اجتماعی‌ای که در آن ساکنیم. واقعیتی که ادبیات در پی فهم آن است، به بیان ساده عبارتست از فهم تجربۀ بشری، هرچند چیزی پیچیده‌تر از آن وجود ندارد

ص 68


به‌طورقطع، انشاءالله، یک‌بار دیگر این کتاب را خواهم خواند. مرتبۀ اول مثل بهتی بود در مواجهه با یک نظریه‌پرداز و متنقدِ دل از دست داده در ادبیات! که روان حرف می‌زند و قلنبه‌سلنبه نه! از سنگ نیست و قلبش می‌تپد پای داستان‌ها و شعرهایی که خوانده است. حتی نتوانستم خطی بکشم زیر سطرهایی که بارها تکرار کردم خواندنشان را. بار دیگری که خواندمش، به این ریویو شاید چیزی افزودم. 


در آخر بند دیگری از کتاب را می‌آورم، که معلمان ادبیات، خوب می‌فهمندش:


شرط می‌بندم که روسو، استاندل و پروست همواره در ذهن خوانندگان باقی خواهند ماند. اما نام نظریه‌پردازان کنونی و آرا و مفاهیمشان فراموش خواهد شد. آموزش نظریه‌های ادبی و بی‌توجهی به خود این آثار شاهدی است بر تبختر نظریه‌پردازان. ما متخصصان، منتقدان ادبی و استادان، اغلب چیزی نیستیم جز کوتوله‌هایی سوار بر شانۀ غول‌ها. شک ندارم خواستۀ قلبی و پنهان بسیاری از مدرسان ادبیات، تمرکز دوبارۀ تدریس ادبیات بر متون است. آن‌ها معلم شده‌اند، چون دل در گروی ادبیات داشته‌اند. چون معنا و زیبایی آثار ادبی منقلبشان می‌کند. و کدام آدم عاقلی این شوق را درونش سرکوب می‌کند؟ نه، تقصیر این اسلوب خشک آموزش ادبیات، بر دوش معلمان نیست. 

ص 24


@GoodreadsFarsi 📚 کانال تخصصی معرفی کتاب

  • مردم گریز
  • ۰
  • ۰

📝 و قاف، حرفِ آخر عشق است ...


کتاب: قاف

بازنویس: #یاسین_حجازی

ناشر: #شهرستان_ادب

صفحات: 1162

قفسه: #مذهبی #تاریخ #تاریخ_اسلام #حضرت_محمد (ص)


میانگین امتیاز (با نظر 20 کاربر): 4.45

  

ریویو از کاربر: Sara

امتیاز کاربر: ★★★★★


 ✅ برخلاف ظاهر سختش خیلی روان بود. شمارۀ صفحات صد صفحه صد صفحه از دستم در می رفت آن قدر که محو قاف می شدم.

در آغاز کتاب ردپای پیامبر در شکافتن دریا و هشدار یعقوب و خاتم سلیمان، جدید بود.

وقایع پس از رحلت پیامبر، روایتی سینمایی داشت. سه صحنه ای که موازی روایت می شد. انگار نگاتیو های سه واقعه را با هم ترکیب کرده بودند... تشییع پیامبر توسط حضرت علی (ع) و چهار نفر دیگر، ادعای نبوت مسیلمه و سقیفه! از ماجرای سقیفه سریع گذشت ولی به نظرم به مقصودش رسیده بود. غدیرش غدیر نبود. حتی یک بار هم برگشتم و دوباره حجه الوداع را خواندم ولی غدیر نبود.


✅ از ابابیل تا کلیسای بصرا، تمام مدت صحنه های فیلم "محمد رسول الله" آقای مجیدی در ذهنم تداعی می شد با موسیقی متن عالی فیلم... و خوب البته از بعثت تا فتح مکه هم کم و بیش "محمد رسول الله" مصطفی عقاد با موسیقی متن اش :)

سی صفحۀ آخر معنی واژه های دشوار یا عربی کتاب است که جز دو یا سه بار لازم نشد به آن مراجعه کنم. واژه های نا آشنا را یا از ریشه می شد معنا کرد یا از مفهوم جمله و یا ندانستن معنی شان لطمه ی به مفهوم کلی نمی زد.


✅ بسیار بسیار مشتاقم برای خواندن باز خوانی های دیگر آقای حجازی به خصوص "روزگار قتل عثمان ابن عفوان تا پایان حرب جمل" که هنوز منتشر نشده.


✂️ جمله ی پایانی کتاب:

رسول گفت: 

اسلام پدید آمد و غریب بود. و بعد از این، به عاقبت، هم غریب شود.




@GoodreadsFarsi 📚 کانال تخصصی معرفی کتاب

  • مردم گریز
  • ۰
  • ۰

📝 عجیب تر از عجایب جورج اورول!


کتاب: سرزمین مامورهای مخفی

نویسنده: #آنا_فاندر

مترجم: #نرگس_حسن_لی

ناشر: #مهرگان_خرد

صفحات:  374

قفسه: #تاریخ #جنگ_جهانی_دوم #کمونیسم #برلین #دیوار_برلین 


میانگین امتیاز (با نظر 9257 کاربر): 4.16

  

ریویو از کاربر: Hamide meraj

امتیاز کاربر: ☆★★★★



📗یکی از عجیبترین کتاب های که خوندم این کتاب بود. موضوع کتاب فوق العاده خاص و برای من که عاشق تاریخ جهان به خصوص جنگ جهانی هستم عالی بود. اطلاعات نسبتا خوبی از جریانات رخ داده شده به صورت پراکنده در آلمان به خصوص آلمان شرقی میدهد. 

طبق گفته کتاب مستنداتی که توسط اشتازی در این چند دهه در آلمان تولید شده معادل تمام اسنادی هست که از قرون وسطی تا اون موقع در آلمان تولید شده. و طبق گفته خود سازمان اشتازی با کار روزانه 40 نفر دائمی 375 سال نیاز هست تا اسناد نابود شده و بریده شده در کنار هم قرار بگیرند و شناسایی شوند. 

خیلی وحشتناکه تصور این حالت که تو دائما تحت نظری و ریز ترین اتفاقات زندگیت داره ثبت و ضبط میشه.

هر قسمتی که میخوندم میگفتم این دیگه وحشتناک ترین و سختترینش بوده. اما داستان بعدی نظرمو عوض میکرد. داستان مادری که فرزندش در بیمارستان برلین غربی هست و دیوار بینشون سال ها فاصله میندازه. دختری که دوست پسر ایتالیی شو نمی تونه به راحتی ببینه و سرنوشتی که عوض میشه. مردی که برای نجات خانوادش مجبور به تغییر حزب میشه و پسرشو برخلاف آرمانهاش بزرگ میکنه. استفاده ازرادیو اکتیو و تشعشعاتش برای شناسایی افراد، شکنجه های قرون وسطایی توی زندان های برلین شرقی، کندن تونل زیر زمینی برای فرار از شرق و رفتن به غرب، یک شبه ایجاد شدن دیوار هرکدوم از اینها بعد از خوندنش یه بهت و ناراحتی عمیقی در دل آدم به جا میذاره که بشر چقدر میتونه وحشتناک باشه. 

جالب اینجاست که من قبلا با خوندن 1984اورول میگفتم چقدر کتاب عجیبیه مگه میشه ؟؟!! اما نه تنها تصورات اورول اتفاق افتاده چیزهای خیلی خیلی وحشتناک تری هم در جهان رخ داده. 

جالبه انقلاب مردم برای فروپاشی دیوار برلین تنها انقلاب موفق در آلمان هست.


➖➖➖


ریویو از کاربر: Paria

امتیاز کاربر: ★★★★★



📙 این کتاب به طور مستند وقایعی رو شرح میده که در زمان حکومت دولت جمهوری دموکراتیک آلمان در برلین شرقی رخ میداده، زمانی که دیوار بزرگی آلمان رو به دو بخش شرقی و غربی تقسیم میکرده. اشتازی نام سازمانیه که در اون زمان وظیفه ی امنیت کشور رو برعهده داشته و ریزترین جرئیات زندگی مردم رو شنود میکرده و حریم خصوصی اون ها رو به طور کامل نادیده میگرفته، افراد رو به دلایل مختلف زندانی و محدود میکرده و از خروج مردم از کشور جلوگیری میکرده و .... کتاب توسط خبرنگاری روایت میشه که سال ها بعد از نابودی دیوار برلین به اونجا میره و از مردم ساکن برلین شرقی قدیم و همچنین ماموران سابق اشتازی شرح وقایع رو سوال میکنه. 


بنظرم آلمان تاریخ خیلی ویژه و به خصوصی داره. انواع حکومت های ایدئولوژیک رو به خودش دیده. از حکومت کمونیسم و هیتلر گرفته تا حکومت اشتازی. این کتاب فوق العادست. زیبا، غمگین و به شدت تکان دهنده. به جرئت میگم جز بهترین کتاباییه که تا به امروز خوندم.




@GoodreadsFarsi 📚کانال تخصصی معرفی کتاب

  • مردم گریز