iran review of books

مرور کتب فارسی

iran review of books

مرور کتب فارسی

اکثر مطالب این سایت از نوشته های کاربران فارسی زبان سایت goodreads.com برداشت شده است.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نشر نگاه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

کتاب: سوزان سانتاگ در جدال با مرگ
نویسنده: #دیوید_ریف
مترجم: #فرزانه_قوجلو
ناشر: #نگاه
صفحات: ١٤٩
قفسه: #زبان_و_ادبیات 
#سرطان 
#زندگینامه
میانگین امتیاز (با نظر 342 کاربر) : 3.18
  
ریویو از کاربر: KamRun 
امتیاز کاربر: ★★★☆☆

 ✅ سوزان سانتگ در طول عمر خود سه بار به سرطان مبتلا شد. بار نخست به سرطان سینه، بار دوم به سرطان رحم و بار سوم به سرطان خون ناشی از شیمی درمانی سال‌های قبل. سرطان سوم در نهایت او را به وضع تراژیکی از پا درآورد. آنچه در این کتاب آمده، روزهای پایانی زندگی او به قلم فرزندش است، صادقانه و بدون ابهام تمام اضطراب‌ها، افسردگی، خشم، بیم و امید و مبارزه مادرش تا روز آخر و سرانجام مردن در حالی که هرگز با مرگ آشتی نکرده و ذره‌ای برای آن آماده نبوده را روایت می‌کند.

✅ حالا بعد از خواندن کتاب، تصوری که از سانتگ داشتم کاملا دستخوش تغییر شده. اگر پیش‌تر با نقاط قوت سانتگ در کتاب‌هایش آشنا شده بودم ،حالا سانتگ عریان را در این کتاب دیدم، تنها مانده با ضعف‌هایش. باورم نمی‌شود آن زنی که جسورانه علیه بیماری و مرگ در تمام طول عمر شوریده، چنین دردآور از مرگ فرار کند و در نهایت بطرز تراژیکی در چنگالش گرفتار شود. باور کردنی نیست نویسنده‌ای که منتقد سرسخت هرگونه کاربرد استعاری از بیماری بود، خودش روزی بگوید: بیماری به مثابه‌ی استعاره... لوسمی تنها مرگ روشن و بی‌پیرایه‌ای از سرطان است که می‌توان درباره‌اش خیال‌پردازی کرد.
میل به زندگی و هست بودن جاودانه در او به‌قدری زیاد بوده که حتی به احتمالات ذخیره سازی بیولوژیک (خواب مصنوعی، فریز شدن، حفظ عصاره‌ حیات فردی بصورت شیمیایی و ...) هم امید داشته. نمی‌دانم، شاید این این فرار از مرگ، همان تسلیم نشدن و مبارزه کردن تا آخرین نفس باشد. نکته‌ی ارزشمند دیگری که با خواندن کتاب متوجه‌اش شدم، این بود که بیماری به مثابه‌ی استعاره نه آنطور که خودش گفته نوعی شرح حال از دوران بیماری، که ضد خاطراتی از آن دوران بوده، نه چیزهایی که واقع شده و بلکه چیزهایی که حقیقت داشته و باید واقع می‌شده. البته هیچ کدام این‌ها در علاقه‌ام به سانتگ به‌عنوان منتقد و نویسنده‌ای تاثیرگذار و اندیشه‌ساز خللی ایجاد نمی‌کند.

✅ یکی از چالش‌هایی که کتاب برایم ایجاد کرد، شیوه اطلاع رسانی به بیمار در حال مرگ از وضعیت بیماری و تهدید حیات‌اش است، اینکه اگر طبق شواهد پزشکی مرگ کسی نزدیک و قطعی بود، باید او را از این قطعیت مطلع کرد یا اینکه روزنه‌ی امیدی برای او باقی گذاشت؟ نویسنده در این کتاب بطور جسته و گریخته به این چالش و احکام اخلاقی‌اش می‌پردازد، ولی در نهایت پاسخی برایش پیدا نمی‌کند.


✂️     آگاهی قدرت است یا محکومیت و بیداد؟ کم‌ترین ستمِ مرگ در حق مادرم آن بود که آنچه در طول زندگی امیدوارش ساخته و به او الهام و آگاهی بخشیده بود، همان چیز مرگ را برایش دشوارتر ساخت.
    مرگش به هیچ‌وجه مرگی آسان نبود. در مورد مرگ مادرم هیچ چیز به آسانی نگذشت مگر آخرین ساعت‌های زندگی‌اش. دشوار بود و کند، گاهی به‌نظر می‌آمد که لاک‌پشت‌وار به سوی مرگ پیش می‌رفت. درست پیش از مرگ رو به سوی یکی از پرستاران کرد و گفت: "دارم می‌میرم" و بعد زد زیر گریه. اگر بیماری‌اش بی‌رحمانه بود، مرگش هم بی‌رحمانه بود. تا عصر آن روز دیگر در میان ما حضور نداشت، گرچه هنوز زنده بود. پزشکان آن را موقعیت پیش از پایان می‌نامند. بی‌هوش نبود، بلکه به جایی ژرف در درون خودش رفته بود، شاید به آخرین پناهگاه هستی‌اش و بعد به سادگی رفت. نخست نفسی عمیق برآورد، چهل ثانیه وقفه بود، چه زمان بی‌انتها و رنج‌آوری است وقتی که پایان هستی یک انسان را تماشا می‌کنیم، و بعد نفس عمیق دوم. همه‌ی این‌ها چند دقیقه بیشتر طول نکشید. سپس وقفه دائمی شد و برای همیشه از هستی واماند.

📌 پی‌نوشت: واکنش مخاطب در مواجهه با این کتاب از این دو حالت خارج نیست: کتاب یا می‌تواند بی‌نهایت جذاب، نفس‌گیر و دردآور واقع شود یا کاملا خسته‌کننده، بی‌معنی و بدون هرگونه ظرافت لازم و تصور می‌کنم عامل اصلی چنین برانگیزش صفر و صدگونه‌ای، آگاهی از اندیشه‌ی او در مورد مفاهیم بیماری و مرگ است که به روشنی در جستارهای بیماری به مثابه‌ی استعاره و ایدز و استعاره‌هایش بیان شده. از این رو خواندن این کتاب در صورتی که آن جستار‌ها خوانده نشده باشد وقت تلف کردن است.


@GoodreadsFarsi 📚 کانال تخصصی معرفی کتاب

  • مردم گریز