📝 دغدغه هاى یکـ فرمالیست
نام کتاب:ادبیات در مخاطره
نویسنده:#تزوتان_تودوروف
مترجم:#محمد_مهدى_شجاعى
نشر:#ماهى
صفحات:٩٠
قفسه:#زبان_و_ادبیات #فرمالیسم #نقد_ادبى
میانگین امتیاز(با نظر ٢٣٦ کاربر): ٣/٨٣
ریویو از کاربر:Elham 8
امتیاز کاربر:★★★★★
✅ اگر در مخاطره بودن ادبیات، برایتان ایجاد نگرانی میکند؛ یعنی، اگر دغدغۀ ادبیات دارید و بهعبارت دیگر، اگر عاشق ادبیات هستید، حتماً این کتاب را بخوانید.
✅ این کتاب سراسر نگرانیهای یک آدم است برای ادبیات، آدمی که بهقول ما دود چراغ ادبیات را خورده است و نه اینکه برایش وقت گذاشته باشد، برایش زندگی گذاشته است؛ تزوتان تودوروف.
✅ تودوروف را شاید هنوز به عنوان یک فرمالیست روسی بشناسند، اما در این کتاب میبینیم که انگار نظرش عوض شده است و بهقول پشت جلد کتاب «این کتاب نوعی عصیان تودوروف علیه آرای پیشینش است.» که همین جمله برای مشتاق شدن به خواندن این کتاب، میتواند کافی باشد.
✅ در دو گفتار اولیۀ کتاب، تودوروف دربارۀ نگرانیاش از آنچه که ادبیات نامیده میشود در مدارس و حتی دانشگاهها میگوید. اینکه سالبهسال تعداد کسانی که رشتۀ ادبیات را بهعنوان رشتۀ دانشگاهی خود انتخاب میکنند، کمتر میشود و این یعنی آنچه که از ادبیات در دبیرستان میخوانند و میشناسند، آنچه که باید، نیست.
✅ اصل حرف تودوروف در این خصوص خلاصه میشود در اینکه چرا تمام تلاش دبیرستان و اساتید در آموزش ادبیات منحصر شده است به آموزش «روشها»ی فهم ادبیات، و هرگز به خودِ «ادبیات» و «معنا»ی آن نمیرسد؟ چرا فقط بیان و بدیع و اصول بلاغی، سبکشناسی و نظریات ادبی، و هرگز نوبت آنچه که این روشها باید به آن منتهی شوند، نمیرسد!؟ و جواب این چرا را اینطور میدهد که تصور غالب ادبیات در حال حاضر، تصوریست نادرست و بر این مبنا که ادبیات پیوندی با جهان ندارد.
✅ و در گفتارهای بعد این تصور را نقد میکند و درواقع «دل میسوزاند» برای این تصور که ادبیات به چند نظریه و فرم و قالب و روش خلاصه شده و به هیچ کار دیگری نمیآید.
✂️حضور بیچون و چرای برداشتی که هنر را از جهان جدا میپندارد در نهادها و رسانههای جمعی، و آموزش این نگرش به روش فرانسوی، تصویر بسیار نازلی از هنر و ادبیات ارائه میدهد
ص 63
او معتقد است:
جهان، فینفسه بهطرز وحشتناکی عاری از فرم است و نقش هنر از همینجا آغاز میشود. کار ادبیات، آفرینش به کمک مواد خام دنیای واقعی است؛ آفرینش دنیایی جدید که سحرآمیزتر و پایدارتر و حقیقیتر از دنیایی است که چشمان عوام میبیند. پس خلق جهانی حقیقیتر مستلزم آن است که هنر رابطهاش را با ادبیات قطع نکند.
ص 58
ایدۀ او دربارۀ ادبیات قدری که به نظر میآید مجازی و غیرواقعی نیست. او در گفتار «ادبیات به چه کار میآید» انتظار حقیقیاش از ادبیات را بیان میکند و میگوید که
کارکرد ادبیات، همچون فلسفه و علوم انسانی، تفکر است و شناخت دنیای ذهنی و اجتماعیای که در آن ساکنیم. واقعیتی که ادبیات در پی فهم آن است، به بیان ساده عبارتست از فهم تجربۀ بشری، هرچند چیزی پیچیدهتر از آن وجود ندارد
ص 68
بهطورقطع، انشاءالله، یکبار دیگر این کتاب را خواهم خواند. مرتبۀ اول مثل بهتی بود در مواجهه با یک نظریهپرداز و متنقدِ دل از دست داده در ادبیات! که روان حرف میزند و قلنبهسلنبه نه! از سنگ نیست و قلبش میتپد پای داستانها و شعرهایی که خوانده است. حتی نتوانستم خطی بکشم زیر سطرهایی که بارها تکرار کردم خواندنشان را. بار دیگری که خواندمش، به این ریویو شاید چیزی افزودم.
در آخر بند دیگری از کتاب را میآورم، که معلمان ادبیات، خوب میفهمندش:
شرط میبندم که روسو، استاندل و پروست همواره در ذهن خوانندگان باقی خواهند ماند. اما نام نظریهپردازان کنونی و آرا و مفاهیمشان فراموش خواهد شد. آموزش نظریههای ادبی و بیتوجهی به خود این آثار شاهدی است بر تبختر نظریهپردازان. ما متخصصان، منتقدان ادبی و استادان، اغلب چیزی نیستیم جز کوتولههایی سوار بر شانۀ غولها. شک ندارم خواستۀ قلبی و پنهان بسیاری از مدرسان ادبیات، تمرکز دوبارۀ تدریس ادبیات بر متون است. آنها معلم شدهاند، چون دل در گروی ادبیات داشتهاند. چون معنا و زیبایی آثار ادبی منقلبشان میکند. و کدام آدم عاقلی این شوق را درونش سرکوب میکند؟ نه، تقصیر این اسلوب خشک آموزش ادبیات، بر دوش معلمان نیست.
ص 24
![]()

@GoodreadsFarsi 📚 کانال تخصصی معرفی کتاب